عنوان خبرراز شكست ناپذيري
(شاخه: داستان)
ارسال شده توسط hesami
پنجشنبه 4 آذر 1389 - 13:36:21


پيرمرد احساس ميكرد كه ديگر روزهاي آخر عمرش رسيده است و به زودي از اين دنيا رخت برخواهد بست .

روزي دو پسر جوانش را نزد خود فرا خواند . به آنها گفت : ديگر زمان مرگ فرارسيده است وليكن بايد يكي از مهمترين تجربه هاي زندگيم را به شما بگويم .




بعد دستور داد چند تركه از شاخه هاي درخت براي او بياورند .

بعد به هركدام از پسرانش يك تركه داد و از آنها خواست تا آن را بشكنند .

پسرها از كار پدرشان سر در نياوردند . ولي بدستور پدر تركه درخت را در دست گرفتند .

اولي گفت : بيينيد پدر ، و بعد تركه را براحتي از وسط به دو نيم كرد .

پسر دوم گفت : اين كه كاري ندارد و خيلي آسان است . و به راحتي شاخه درخت را شكست .

بعد پدر چند تركه را به آنها داد و از آنها خواست كه آنها را همزمان بشكنند .

اينبار كار سخت بود و ديگر آن تركه هاي باريك درخت براحتي قابل شكستن نبودند .

پدر گفت : شما هر كدام به تنهايي بمانند همين تركه نازك درخت هستيد و هر كسي مي تواند به راحتي شما را از بين ببرد ولي اگر شما با هم متحد باشيد ديگر هر كسي نمي تواند براحتي شما را در هم بشكند .

اين پند را هميشه آويزه گوش خود قرار دهيد كه اين برترين تجربه زندگي من ، در اين ساليان دراز بوده است .




این خبر از طرف آموزشها
( http://amozeshha.ir/news.php?extend.39 )


Powered By Persian E107 BY Iranscripts.Com Sponsor : MehrHost.Com